-
مــتــعرفــش لیـــه
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 14:46
متعرفــــش لیه فی وقت اما بحتاج حد جمبی اشتکیلو نمی دانی چرا که وقتی به کسی نیاز دارم تا باش درد دل کنم بتبقى انت اول حـــد یجی فبالی اجیلو تو اولین کسی هستی که به ذهنم می رسی وتبقى انت اول حـــــد افضفض یومــها لیه و تو اولین کسی خواهی بود که باش درد دل می کنم متعرفش لیه نمی دانی چرا؟ فی وقت اما اشوفک یومها بجری علیک...
-
تصدق بمین
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 14:45
بســـمع اســـمک بدمّــع (افتکرت ( نامت را چو بشنوم اشکم جاری می شود افـــتــکرت فضــلت اضــحــک والدمــوع فکر کردم و بهتر دانستم که بخندم و اشک ها نزلـــت اوی وجریــت اوى وحشتنی ایامک اوی بسیار نازل شد و بسیار جاری شد و روزهایت مرا زیاد دلتنگ کرد ما تقلــی هو مفیــش طریــقه نمیگویی که راهی نیست فیــها انســــاک اوی که...
-
شهر
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 12:15
میمونی در درونم ورجه و ورجه می کند که نه سیاست دوست دارد و نه فلسفه می خواند دیروز هم داشت به ریش فروید می خندید می گفت : انسان پیچیده ترین احمقی است که دیده است یک قناری هم در گلویم بق کرده است و حرفی نمی زند در کله ام نیز چند گرگ پرسه می زنند چه باغ وحش درندشتی ! " اشتباه نکنید شهر را می گویم "
-
معادله
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 12:15
وقتی خود را بیشتر از مردم دوست بداری تنها خواهی ماند وقتی مردم را بیشتر از خود بخواهی تحقیر می شوی وقتی هم مردم را دوست بداری و هم خود را از خود رانده می شوی که ساده لوحی وقتی نه مردم را دوست بداری و نه خود را می گویند آدم جالبی هستی و بعد فراموشت می کنند " لطفا از من نخواهید که این معادله را حل کنم "
-
بلوغ . . .
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 12:14
بچه که بودم می گفتم : خدایا برای دوست داشتن مردم به من شهامت بده نوجوان که بودم می گفتم : خدایا برای دوست داشتن مردم به من طاقت بده و حالا می گویم : خدایا برای دوست داشتن مردم به من لیاقت بده
-
بی ستاره
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 12:12
اگر چه غرق شب ایم و بی صدا ولی به یاد دار که فریادی بودیم در دهان خالی شب آذرخشی بر فراز زمین سترون و بلوغ درد در کوره راه های اعصاب به یاد دار که قطرات باران بودیم بر گرفتگی صورت صداقت وهم آلود مهتاب نبضی در ساقه ظریف علف و رد پایی در بی خوابی مزمن عشق گفتی تا شب نباشد ستاره ها نمی آیند ستاره ها رفتند و شب ماند ولی...
-
ماوراء . . .
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 12:12
کنار آتش با تو . . . آواز عامیانه باد و دودکش و قلاب دوزی اخگر و دود جاودانگی اینجا است در این اتاق کوچک در فواصلی که عشق ما وسعت می گیرد بیرون زمان . . . مسافران بیت اللحمی جدید دولتمردان و دانشمندان با دستانی پر از هدایایی که ویران می کند The hearth . . . In forent of the fire with you golk song of the wind in the...
-
سکونت
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 12:11
پیوند خانه ای نیست یا حتی ضمیمه ای نیز نه پیش تر از آن است و سرد تر از حاشیه جنگل حاشیه بیابان پلکان رنگ و رو رفته که بر آن چمباتمه می زدیم و پف فیل می خوردیم در حاشیه یخبندانی رو به کاستی جایی که به رنج و شگفتی برای ماندن حتی به این مایه دور دست می آموزیم آتش بر پا کنیم Habitation Marriage is not a house or even a...
-
ساعت کوچک
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 12:10
آواز کوچکم دیگر باز نمی گردد و اینک منم و شبها تا سرم را بر زمین بگذارم و سیاه را تماشا کنم و خاکستری پایان ناپذیر را انتظار کشم چه غم فزا و چه بی ششبان زمستان و چه غم فزا است آواز بی صدا و چه غم فزا است دراز کشیدن و دانستن که صبح دیگری خواهد آمد The small hours No more my little songs come back and now of nights I...
-
همراه
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 11:06
وقت قدم زدن زیر باران نم نم در مسیری بی رهگذر توله ای کوچک همراه خوبی است وقتی دعوا کرده ای و کسی چندان دوستت ندارد و جایی برای شادی نیست توله ای کوچک به تماشا وا می دارد ات و گرمای لغزانش را به تو می بخشد و اشک هایی را که مجبوری پنهان کنی را مسخره نمی کند Vern When walking in a tiny rain Across a vacant lot a pup’s a...
-
خیابان
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 11:05
خیابانی است دراز خاموش می روم در تاریکی و سکندری می خورم و می افتم بر می خیزم و می روم کورمال لگد می کنم سنگهای خاموش و برگ های خشک را کسی نیز در پی من لگد می کند سنگ ها را برگ ها را اگر قدم آهسته کنم او نیز آهسته می آید اگر بدوم او نیز می دود بر می گردم هیچ کس همه جا تاریک است و هیچ دری نیست فقط قدم هایم از من آگاهند...
-
صدا
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 11:04
باز این صدای کیست که با گوشم آشناست باز این چه آتشی است که همراه این صداست یک قطره هم که منت دریا نمی کشد دریا مگر چه چیز جز مجموع قطره ها است آدم به باغ عشق خدا حرص سیب زد بدنامیش به گردن شیطان بی نوا است حیرت نکن که شهر در اشغال سفله ای است " یک چشم در جماعت کوران ما خدا است " این طایفه خروس سحر خیز می...
-
رویای نیمه کاره . . .
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 11:00
رویای نیمه کاره چه می شود ؟ خشک می شود مثل کشکشی در آفتاب ؟ یا چرک می کند مثل زخم و بعد سر باز می کند ؟ مثل گوشت گندیده ای بو می گیرد ؟ یا شکرک می زند مثل مربایی خیلی شیرین ؟ شاید فقط مثل باری سنگین شکم می دهد ؟ یا اینکه منفجر می شود . . . What happenes a dream deferred . . . Does it dry up ? Like a risin in the sun ?...
-
باور بودن
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 10:59
فرصت بودن با تو اگه حتی یک نفس بود برای باور بودن همه چیز و همه کس بود از غم نبودن تو گریه کردم تو ندیدی حق حق تلخ صدامو تو نبودی نشنیدی ای تو جاری تو رگ هام صدای پاک نفس هام ای که بوی تو رو داره لحظه های خواب و رویام
-
حصار کوچک
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 10:58
به دروغ شعر می گوییم و با کلمات خالی حصار کوچک خویشتن را رنگ می کنیم با شعر نان می خوریم بی وضو کلمات را مسح می کنیم و خویش را به سجده می نشینیم شعر با همه برادر است حتی با گرگی که استخوانش را نخورده باشد
-
کاش . . .
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 10:57
کاش می شد که شبی زمزمه فریاد شود در پریشانی پاییز ز گل یاد شود غصه از سینه بلبل برود بار دگر بوستان از نفس قمری دل شاد شود
-
درد
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 10:56
همسایه ام هر شب درد خود را به تاقچه ی بخشد و آرام می خوابد درد من اما بیدار می ماند و برای درد همسایه لالایی می خواند !
-
انتظار
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 10:55
از دیدن یار برکنارم نکنید در مانده و در د انتظارم نکنید تا لحظه دیدار پر از شور و شرم آسوده نهید و هیچ کارم نکنید
-
کار . . .
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 19:14
روز اول کار بود احساس پادشاهی کردم جاروی دسته بلندم را بلند کردم روزنامه های عصر نوشتند رفتگری آسمان را رفت و روب می کند غروب بیکار به خانه برگشتم در خیال اینکه . . . روزی نوازنده بزرگی خواهم شد از بخت بدم هر وقت شیپور زدم جنگ تازه ای آغاز شد
-
زندگی
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 19:11
زندگی خاطره است خاطره ای که می ماند . . .
-
پرواز سنگ ها
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 19:10
پرواز سنگها را به خاطر بسپار اوج و فرود عشق را در رد شهاب سنگ های زمینی آفتاب دلپذیر صبح " زخم باغ های زیتون و سیب های سرخ را نوازش خواهد کرد " پرواز سنگ ها را بخاطر بسپار آبهای نیلگون رود نیل درخت های سر سبز باغ های دور دست بعد از هر رکوع عاشقانه برای تو قیام می کنند
-
یار دگر . . . !
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 19:07
آن کسی که تو می جوئی کی خیال تو به سر دارد بس کن این ناله و زاری را بس کن که او یار دگر دارد
-
جهان زرد
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 19:07
در نجوای هر ستاره انسان می میرد در پشت چشمهای تو کدامین ستاره مرگ مرا آواز می دهد درخت و پنجره خاموشند هزار فتنه در دست های باد تاجگر می وزد و عابر خسته در نگاه کلاغ ها گم می شود عابری تارهای عنکبوتی نگاهش را می ریزد در شاخ برگها
-
نفس باد . . .
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 19:06
گل می روید در کویر نفس باد می شکفد در دریا گل و باد همزادند دستهای آدمی شکفت گل در پنجه باد بیابان در تن باد خزید گل من اما پر پر شد
-
پرنده نگاه . . .
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 19:05
از چشم هایت گل می روید و بهار پرنده نگاهم گرد جهان سبز نگاهت می چرخد تمام فصل های سبز با نگاه تو می آیند صدا اگر صدای چشم تو باشد دلم هوای بهار را دارد در بهار چشم ها نگاه تو می خندد دلم هوای خنده تو را دارد
-
نسل سوخته
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 19:04
من از نسل سوخته ام با آرزوهای سوخته در سر زمین سوخته نسلی غریب بی نان و نام نسلی که در سراب به دنبال آن هروله می کند از تنگه حرامیان شقاوتمند اگر بگذاریم و کوله بار کلمه بر شانه های ماست اگر در زیر پای اشتران چموش نماند آن سوی تنگه دشت فراخی است با نهر های جاری و ذلال که در خاک حاصلخیز آن بذرهای پاک کلمه سبز خواهد شد...
-
زیبا نویسی
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 19:02
نامت همه را خوشحال می کند غم آ . . . فراموشی ناگزیر بد آ . . . حافظه ای که نمی داند چگونه به یاد نیاورد چگونه نگاهت نکنم وقتی خواب ها توان پذیرفتنت را ندارند وقتی ندیدن زیبایی شعرم را گریه می کند به خودت نگاه کن و بنویس , راز زیبا نویسی تو را , آیینه میداند که من روزی اجازه زیبا نویسی داشتم بنویس بنویس جهان محتاج تو و...
-
فاصله
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 19:01
هر وقت تنهایم به فاصله ها فکر می کنم و هنوز فاصله زیادی تا کامل شدن دارم !
-
غم . . . رویا . . . اشک . . .
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 19:01
ای کاش غمت بودم تا در نیمه شبهایت مرا به سینه می فشردی ای کاش رویای خواب هایت بودم تا در تنهایی درون بسترت می خزیدم و به یاد آن کس که محبوب توست مرا در سینه می فشردی و می بوسیدی ای کاش اشکهایت بودم تا روی گونه ات به سوی لبهایت می دویدم و شوری مرا مزه مزه می کردی و آنگاه سنگ صبویت می شدم و در مرداب دلت رنجهایت را به من...
-
فکر من الان اینجوریه
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 13:54
دارم - ندارم - دارم - ندارم و . . . می شه - نمی شه - می شه - نمی شه و . . .